منو تو قلبت نگهدار مثل شعله تو زمستون
نزار از تو دور بشم باز بی تو قلبم میشه داغون
منو تو قلبت نگهدار حرف من یه التماسه
هیچ کسی بجز تو انگار قلبمو نمیشناسه
پایت را بلند کن
چرا باور نداری جسمی زیر کفشهایت ناله میکند
.این جسم دل من است
همان چیزی است که روزی به خودم گفتی عزیزترین است
اما امروز بیرحمانه زیر پایت گذاشتی؟
باشد باز هم سکوت میکنم
مهم اینست که تو دلت جایگاهش عزیز است پس من نمی نالم
برایم دل تو ارزش دارد نه آنکه زیر پایت جا گذاشته ام
نمی دانم چرا؟
اما چرا میدانم
اگر عزیز بود که زیر پایت به گرو نمی گذاشتم
باشد برو اما قدری آهسته تر
شاید روزی دوباره دلت بخواهد داشته باشیش
پس بگذار قدری جان داشته باشد