شب رسید و آسمان مهتاب شد
با خیالت دیده ام پرآب شد
در خیالم آمدی از راه دور
کوله بارت مملو از عشق و غرور
آمدی همچون نفس در سینه ام
شاد کردی این دل بی کینه ام...........
به سرم می زند گاهی
و سر به سر عکس هایت می گذارم
و آن وقت نقاشی می کنم
بی خیالی چشم هایت را
که می درخشد با غرور
در تب و تاب لحظه های بارانی
و آنگاه غروب می شوم
در وسعت همه ی نیامدن ها
و در خیال آمدنت.....
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری
بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست
دیگری بگذاری .
.. خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان
معصومی باشد !
گفت: می خوام برات یه یادگاری بنویسم. گفتم: کجا؟؟؟؟ گفت : رو قلبت. گفتم مگه میتونی ؟ گفت : اره سخت نیست ،آسونه. گفتم باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه! یه خنجر برداشت. گفتم این چیه ؟ گفت : هیسس. ساکت شدم گفتم : بنویس چرا معطلی؟! خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوستت دارم دیوونه....
اون رفته ! خیلی وقته! کجا ؟ نمیدونم اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده