واسه پر کشیدن من خواستی آسمون نباشی
حالا پرپر می زنم تا همیشه آسوده باشی
دیگه نه غروب پاییز رو تن لخت خیابان
نه به یاد تو نشستم زیر قطره های بارون
واسه من فرقی نداره وقتی آخرش همینه
وقتی دل سنگیه این خاک توی لحظه هام می شینه
تو میری شاید که فردا رگ بهترین دیاره
ابر دلگیره گذشته
آخرش یه روز بباره
ولی من می مونم اینجا
با دلی که نیمه سنگه
می دونم هر جا که باشم آسمون همین یه رنگه